تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

 

در جوانی غصه خوردم و هیچ کس یادم نکرد 

در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد 

آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد 

آرزوی مرگ کردم اما مرگ هم یادم نکرد  

 

(این روزا این شعر روزگار من شده......هی روزگار)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد