آسایش خیال بر من حرام شده
دیدار باتو برایم گناه شده
عشق تو از اول بر من حرام بود
دستان گرمت سوزی آرام بود
حال در اندوه دوریت گیر کرده ام
حال در زندان عشقت افتاده ام
عشقی که سوز جگر میزند بر من
عشق تو نور امیدی در تاریکی محض بر من بود
حال در ناامیدی نور تو رفته ام
مثل شاپرکی که حال بر شمع بود
حیف تو دوست من.اینقدر غمگین و ناامید نباش دیگه.باشه؟
بخند
نه اینجوری بخند