تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

غم به دست

امروز توی یه تنهایی غریب قایم شده بودم.یاد گذشته هام افتادم که چقدر بچه ی ساده و مهربونی بودم.تو اون موقع همیشه یه کناری مشستم و کتابای درسیم رو میخوندم و لذت میبردم!اما حالا چی....

حالا اونقدر مشغول کارهای بیهوده شدم که دیگه نمی دونم باید چی کار کنم  کارهایی که هیچ  فایده ای برای من و وجودم نداره و فقط جنبه تفریح رو داره.اما جز اینا کارای دیگه ای هم دارم که مربوط به آینده ی منه اما حتی از پس اون کارا برنمیام.یاد اون بچه تازه پا افتادم که وقتی از جاش بلند میشه تا راه بره میخوره زمین ولی دوباره بلند میشه تا به هدفش برسه!بگذریم....

یاد یه مرض که حالا همه جوونامون بهش مبطلان افتادم..مرض غم زدگی!...

مرضی که حالا هر جوون یا نوجوونی بهش مبتلاست.چون اینروزا حتی یه بچه 10،11 ساله که تازه تو اوج شادی و نشاطه یه گوشه کز میکنه و به حال خودش و زندگی و غمش گریه میکنه!کسی نیست که بهش بگه اشکاتو فدای یه چیز مهم بکن و غم هاتو برای یه انتقام خونین ذخیره کن یا بهش بگه که مگه تو چند سالته که اینطوری بار غم تو بقلت گرفتی و گریه میکنی.

راستشو بخوای دلم براش میسوزه چون همین الان نشون میده که ضعیفه و نمیتونه جلوی ناراحتی هاش وایسه!

اما شاید این جمله آرومش کنه:گریه کن تا باری که روی شونه های کوچیکه رو شونه های من سنگ صبور بیاد....شاید یکم امید بهت بیاد یا شاید با دیدن من کول بار غم ازشون دست بکشی..یا شادم روزگارت بهتر از من شه ما بدون که اون روز خوبی که تو ذهنت دنبالشی میاد!

نظرات 2 + ارسال نظر
تنها سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:57 ب.ظ http://www.avareh-alam.blogfa.com

نمی دانم دوست داشتن چیست ! اما گاهی احساس میکنم که به حضور و وجود تو ، سخت محتاجم و برای بودن تو ، احساس دلتنگی میکنم .

محمدرضا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام.
ملتو دعوت می کنی بیان اینجا غم نامه بخونن؟
بابا یه کم هم انرژی مثبت پخش کن.یه کم لبخند...
یه کم امید...

ا...
غم نامه چیه؟
بعضی اوقات مطلبایی که مینویسم از حدش خارج میشه اما سعی میکنم یه کم شاد بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد