تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

تنهایی

دست نوشته های یک دختر جوان

نزدیکه

این روزا همش توی تکاپوی عیدیم .

میگن توی عید باید غمامون رو کنار بزاریم و به شادی ها رو بیاریم.با آدمایی که دشمنی داریم دوست بشیم و درکشون کنیم.به عنوان عیدی به سال نو هم کمتر گناه بکنیم.

اما برای مردم ما انگار که نه انگار

برای سال جدید نقشه میکشیم که چطوری دشمنمون رو رسوا کنیم.دل آدمایی که یه ذره بهمون محبت میکنن رو میشکنیم و برای اینکه جیب خودمون پر پول بشه حق دیگرون رو میخوریم با یه آب از روش.

آخه توروخدا شما به من بگید این عیده.ما به کدوم یکی از ویژگیهاش عمل میکنیم

به گناه نکردنش که خدا بیامرزتش...

به درک کردنش ، بیچاره درک همین دیروز خودکشی کرد....

به شادیاش،هه...اس جدید شادی:به دلیل مشغله هایی که این تازگیها برام پیش اومده حاظر به اومدن به خانه و زندگی شما نیستم و تا آخر سال هم نمیام.

توی این روزا دلخوشیمون برای سال جدید شده سه چهار دست لباس نو که همونم دیگه نداریم!

توی این گرونی گردن شکن شاد نمیشیم که هیچ،کاسه گدایی هم میگیریم به دستمون که ای خداااااا خودت به دادمون برس.

حالا اگه از قضیه لباس نو هم بگذریم،مسافرتا از اون بدتره.اونقدر مکان استراحت گرونه که مسافرای بیچاره مجبورن تو چادر بخوابن!باورتون نمیشه یه سر توی عید برید اصفهان و ببینید چند تا مسافر توی چادر میخوابن!

واقعا ای خدا خودت به دادمون برس.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد